از نقاط قوت «میانه‌روی» تعامل آزادانه و گفت‌وگوی سازنده با دیدگاه‌های مختلف است که منجر به راه‌حل‌های نوآورانه برای مسائل پیچیده سیاسی/اجتماعی/فرهنگی می‌شود. در حالی که رویکرد «وسط‌باز» هدفش برقراری «تعادل» است – و نه «تعامل» سازنده – که‌ عمدتاً باعث استمرار «وضع موجود» و جلوگیری از تغییرات اساسی و ضروری‌ می‌شود.

خودویرانگری جامعه و ضرورت احیای «میانه‌روی»

در چند سال اخیر، در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی، واژه «میانه‌رو» جای خود را به برچسب «وسط‌باز» داده. تخریب و حذف سیستماتیک «میانه‌روی» به عنوان یک رویکرد عقلانی، مصلحت‌طلبانه و کارآمد سیاسی و قرار دادن آن در مقابل «انقلابی‌گری» – توسط هر دو طیف افراطی «ارزشی» و «برانداز» در داخل و خارج از کشور – نه تنها میدان سیاست را به جولانگاه افراطی‌گری، عوام‌فریبی و خشونت‌ورزی تبدیل کرده، که جامعه را نیز به ناامیدی، رفتارهای واکنشی و خودویران‌گری کشانده است.

مشارکت نزدیک به صفر سیاسی در انتخابات، خشونت بی‌رویه کلامی در شعارهای خیابانی و اظهار نظرهای سیاسی در فضای مجازی، حمایت از تحریم‌های اقتصادی و بعضاً حمله نظامی خارجی علیه کشور و منافع حیاتی خود، سکوت و بی‌تفاوتی در برابر مسائل بزرگ جهانی مانند جنایات جنگی اسرائیل در غزه – یا بعضاً حمایت از آن در واکنش کور به موضع رسمی حاکمیت – از جمله نمونه‌های افراطی‌گری و خودویران‌گری ناشی از مرگ «میانه‌روی» در فضای سیاسی/اجتماعی کشور است.

احیای میانه‌روی، تفکیک آن از برچسب «وسط‌بازی» و ارائه مجدد آن به عنوان یک نسخه سیاسی و آلترناتیو اخلاقی در برابر وضع موجود، شاید تنها راه بیرون‌رفت جامعه از بحران‌ها و معضلات پیچیده کنونی است. به همین منظور، به برخی از تفاوت‌های فلسفی، استراتژیک و عملی میان رویکرد «میانه‌روی» و برچسب «وسط‌بازی» می‌پردازیم تا این دو را از یکدیگر تفکیک کنیم.

تفاوت بین «میانه‌روی» و «وسط‌بازی»:

– میانه‌روی رویکردی است که فعالانه به دنبال راهکارهای جامع‌، فراگیر و کارآمدی است که صداها و نیازهای طیف‌های وسیعی از جامعه‌ را در نظر می‌گیرد. در حالی که «وسط‌بازی» رویکردی است که در یک فضای سیاسی/اجتماعی به شدت «قطبی»، تلاش می‌کند تا با موضع‌گیری‌های «خنثی»، «منزه‌طلبانه» و «غیر تأثیرگذار» سهمی از قدرت را از آن خود کند.

– میانه‌روها در سیاست‌گذاری‌ها و موضع‌گیری‌های خود، علاوه بر انعطاف‌پذیری اصولی‌شان، توجه خاصی به نظرهای تخصصی، شواهد علمی و هنجارهای اجتماعی دارند تا بتوانند بر اساس «واقعیت»ها اصلاحات مورد نیاز کشور و جامعه را رهبری کنند. در حالی که «وسط‌باز»ها به دلیل اصرارشان بر حفظ «تعادل»، تلفیق دیدگاه‌های موجود و عدم عدول از خط میانه، عمدتاً شواهد علمی و عینی را نادیده میگیرند و فرصت‌های تغییر معنادار را می‌سوزانند.

– از نقاط قوت «میانه‌روی» تعامل آزادانه و گفت‌وگوی سازنده با دیدگاه‌های مختلف است که منجر به راه‌حل‌های نوآورانه برای مسائل پیچیده سیاسی/اجتماعی/فرهنگی می‌شود. در حالی که رویکرد «وسط‌باز» هدفش برقراری «تعادل» است – و نه «تعامل» سازنده – که‌ عمدتاً باعث استمرار «وضع موجود» و جلوگیری از تغییرات اساسی و ضروری‌ می‌شود.

– سیاستمدار میانه‌رو مایل است تا برای دستیابی به پیشرفت‌های اساسی در حوزه‌های سیاست داخلی، سیاست خارجی و مسائل اقتصادی/اجتماعی/ فرهنگی، ریسک‌های حساب‌ شده‌ای را – برای خود و جامعه – متحمل شود و مسئولیت آن را تماماً بر عهده بگیرد. در حالی که سیاستمدار «وسط‌باز» همواره حفظ «آرامش» و «اجماع» را بر پیشرفت اولویت می‌بخشد – که در بهترین حالت موجب تغییرات سطحی، غیر بنیادی و بازگشت‌پذیر می‌شود.

– جریان میانه‌رو از یک چارچوب سیاسی، فلسفی و اخلاقی مشخصی برخوردار است و مرزبندی دقیق و قاطعی با رقبای خود دارد. و با این حال از اینکه به اقتضای شرایط مواضع مشابه یا مخالف سایر جریان‌ها بگیرد، ابایی ندارد. در حالی که جریان «وسط‌باز» خط و مرزهای فلسفی و اخلاقی کمرنگ و غیر قابل تشخیصی با سایر طیف‌های سیاسی دارد و همواره با زبانی ابهام‌آلود و توجیه‌گرانه و نسبی‌گرایانه سخن می‌گوید.

216216

دیدگاهتان را بنویسید